تبلیغات X
سفارش بک لینک
آموزش ارز دیجیتال
ابزار بتادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
خدمات سئو سایت
چاپ ساک دستی پارچه ای
چاپخانه قزوین
استارتاپ
آموزش خلبانی
طراحی سایت در قزوین
چاپ ماهان
چاشنی باکس
کرگیری
کرگیر
هلدینگ احمدخانی قم
زبان انگلیسی
https://avalpack.com
سئو سایت و طراحی سایت پزشکی
خرید آجیل
همکاری در فروش
دانلود سریال
لوله‌ پلی‌ اتیلن

ديوان شعر اهل بيت ع - ولادت امام هادي ع

شعر ولادت امام هادي عليه السلام

دسته بندی : ولادت امام هادي ع,

در دلِ وحی سخن از تب و تاب است هنوز

قاب قوسین به چشمان تو قاب است هنوز

وصفِ قدوس همان آیۀ وحیٌ یوحی است

لطف روح القُدس آئینۀ ناب است هنوز

آنچه در نور نبینند ، دل از خاک تو دید

ورنه این غمزده محکوم حجاب است هنوز

شبِ معراج دل و وصلِ تو انکار نداشت

هرکه منکر شود انگار بخواب است هنوز

زیر بال و پر تو مسکن اهل هنر است

هنر متّقیان فاتح باب است هنوز

بی چراغِ ره تو علم هدایت نشود

طالب معرفتت مست شراب است هنوز

بی عطای تو به کس آب ولایت ندهند

جگر گمشدگان تشنۀ آب است هنوز

چشمۀ آب بقا جز مِی ارشادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

وصفَت ای هادیِ دین گرچه مهیّا نشود

سائلت خسته از این دست تمنّا نشود

عارفَت آرزوی جنّت الاعلا نکند

بهتر از خاک رهت جنت مأوا نشود

هنرِ درک حضور تو بهشتی است برین

لیک دیدار شما ختم به اینجا  نشود

شیعه آن است که بی هیچ کم و بیش به عمر

قدمی پیش و پس از راه تو مولا نشود

خُلق تو خُلق عظیم است به احمد سوگند

عاشق از خُلق عظیم تو مبرّا نشود

گفتن مدحِ تو تنها به سخنرانی نیست

بی تأسی به تو این باده مُصفّا نشود

لطفِ لبخندِ ترا بر همه عالم ندهیم

لیک لَعلَت  متبسّم بشود یا نشود!؟

دارم امّید که جز مهر تو امدادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

حجّتِ روشنِ حق آیت دادار تویی

معدن رحمت و گنجینۀ اسرار تویی

صاحب عِلم و عَلم، لوح و قلم ، حلم و کَرَم

مهبط وحیِ خدا شاخص ابرار تویی

تو علیّی تو امینی تو رضیّی تو وصی

مکتب فاطمه را گرم نگهدار تویی

تو قیامی تو قعودی تو سلامی تو سجود

قبلۀ کعبه و قدس و حَرمِ یار تویی

هل اَتی سورۀ تو آیه ای از تطهیری

شاخه ای از شجر عصمة الاطهار تویی

من نگویم تو خدایی مَثَلُ الاعلایی

عَبدُهُ المنتخبی قائدُ الانصار تویی

سحرِ نیمۀ ذیحجّه نَه ، هر صبح کمال

معنیِ کاملۀ مشرق الانوار تویی

جز تولّای تو وجد و شعف و شادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

هادیا بندگی اَت بهر خدا کار من است

همۀ زندگی اَت الگوی رفتار من است

ای پناه دل غمبار همه غمگینان

در پناه دل تو این دل غمبار من است

هیچکس از سر کوی تو نگردد نومید

بسته بر زُلف تو این قلب گرفتار من است

دشمنان معترفِ نیکیِ رفتار توأند

کِی شبیه تو و رفتار تو رفتار من است

ثَل دوستی اَت [1]عبدالعظیم الحسنی است

من نه آنم که تو تقریر کنی یار من است

اِبنِ سَکّیت[2] فداییِ تو شد امّا من ...

امتحان دادنِ من منکرِ ایثار من است

امر امرِ تو و دل بندۀ تسلیم شماست

یک اشاره بکنی دست تو افسار من است

بی گواهیِّ شما نقطۀ ایجادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

این تو بودی که مرا کرب و بلایی کردی

به خدا زندگی ام را تو خدایی کردی

تو خماریِّ مرا دیدی و دادی جامم

در دلم از مِی خود جام بلایم کردی

گر گداییِ تو  و سامره شد قسمت من

این تو بودی که مرا خوب ندایی کردی

چون مرا در بغلِ خویش گرفتی مُحکم

گفتی ای دوست! تو آهنگ جدایی کردی

ساقیِ خُمِّ غدیرم تویی ای باب غدیر

عقده ام را به علی باز گشایی کردی

به محرّم تو هدایت بکنی دل ها را

تو سوی روضه مرا راهنمایی کردی

چون تو تا کرب و بلا خیمه امدادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

محمودژوليده

1-خطاب حضرت به عبدالعظیم : انت ولیُّنا حقا

2- ابن سکّیت استاد فرزندان متوکل که در دفاع از امام حسن و امام حسین به شهادت رسید




برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/7/29 - 09:02 | 1 2 3 4 5

شعر ولادت امام هادي عليه السلام

دسته بندی : ولادت امام هادي ع,

دلا در خانۀ ابن الرّضا ابن الرّضا را بین

چراغ و چشم زهرا و علیّ مرتضی را بین

ز انوار رخ ابن الرّضا روشن فضا را بین

فروغی دلنشین و دلربا و جانفزا را بین

عروس حضرت زهرا بهار شادی آورده

برای شیعیان امشب امام هادی آورده

دو چشم دل ز هم بگشا که حسن دادگر بینی

در ابناء بشر آیینۀ خیر البشر بینی

در آغوش جواد ابن الرّضا قرص قمر بینی

بیا تا نخل سر سبز ولایت را ثمر بینی

دوباره شیعه را از نور حق دل منجلی آمد

که از سوّم محمّد در جهان چارم ولی آمد

فروغ حسن غیب ذات سبحانه پیدا شد

یگانه لالۀ ریحانه را ریحانه پیدا شد

همه گیرید جان بر کف رخ جانانه پیدا شد

به گرد شمع رویش یک جهان پروانه پیدا شد

زمین، در سینه خورشید خداوندت مبارک باد

جواد ابن الرّضا میلاد فرزندت مبارک باد

موحّد گشته دل با یاد بسم الله ابرویش

زبور، انجیل، قرآن را بخوان در مُصحف رویش

جواد ابن الرّضا چون شاخۀ گل می کند بویش

دل پیغمبران یکسر اسیر طُرّۀ مویش

چه خوانم مهر یا مه یا چراغ انجمش خوانم

همان بهتر که خود ابن الرّضای دوّمش خوانم

به سیرت مظهر واجب به صورت صورت امکان

به رخ و الشّمش و مو و اللّیل و دل عرش استوی الرّحمان

فیوضاتش رسد هم بر ملک پیوسته هم انسان

عبارات و کلام روح افزایش اخ القرآن

به بازار ولایت پوسف زهراست این مولود

یم دو گوهر است و دُرّ نُه دریاست این مولود

علی نام و محمّد صورت است و بوالحسن کنیت

بیانش دُرّ، دلش دریا، کفش باران، دمش رحمت

کلامش نور و مهرش دین و حبّش معنی طاعت

ولیّ خالق منّان امام عالم خلقت

امامت جاودان از او قیامت را امان از او

حقیقت را زبان از او طریقت را نشان از او

به کویش بندگی کن خواهی ار عبد خدا گردی

بخوان اوصاف او تا با پیمبر هم صدا گردی

مبادا لحظه ای در عمر خود از او جدا گردی

بکوش انسان که در خطَّ تولاّیش فدا گردی

بقا خواهی فنا در مکتب سرخ ولایت شو

جمال هادی آل محمّد بین هدایت شو

خرد را آبرو با آبرویش بستگی دارد

وجود عالم هستی به مویش بستگی دارد

حیات جاودان بر آب جویش بستگی دارد

شفای دردها بر خاک کویش بستگی دارد

وجود ما به مهر آن امامی مفتخر گردد

که شیر وحشی از آهو به گردش رام تر گردد

زهی بحری که همچون عسکری در دل گهر دارد

زهی ماهی که از خورشید رویی خوب تر دارد

به پیشانی فروغ حجّت ثانی عشر دارد

به صلب خویش مولانا امام منتظر دارد

سلام ما به ابناء و به آباء گرام او

خوشا آن کس که شد آن هادی عترت امام او

خوشا آنکو کنار تربتش اشک رجا دارد

شرار ناله، سوز سینه، حال التجا دارد

امامی گز نگاهش درد انس و جان دوا گردد

عجب نبود که «میثم» هم از او حاجت روا گردد

بدل حال مناجات و به لب ذکر دعا دارد

خداوندا دلم پیوسته شوق سامرا دارد

استادسازگار


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/7/29 - 09:02 | 1 2 3 4 5

شعر ولادت امام هادي عليه السلام

دسته بندی : ولادت امام هادي ع,


آن شب مـدینـه غـرق تجلاّی نور بود

آیــات نـور در همـه جـا در ظهـور بود

گـردون دوبـاره جلـوۀ وادی طور بود

هرسو فرشتـه ای به فلك در عبـور بود

آئینـه ای ز نور خـدا داشت شهـر نور

گنجینه ای ز صدق و صفا داشت شهر نور

كروبیان به شـوق قدومش صلا زدند

با هر نفس كه در ره صـدق و صفا زدند

دم از فروغ چهرۀ شمس الضحی زدند

گم كـرده گـان راه وفـا را صــدا زدند

گفتند گر نشاط سماوات بی حد است

فصل ظهـور هـادی آل محمّـد است

خیـز و ببین سُــلالۀ خیــرالأنـام را

آئینـــه ای زلال، ز حُسـن تمــام را

در بـر گـرفتـه است امـامی امـام را

دادنــد بـار عــام تمــام عــوام را

دستی برآر  و عیـدی از آن مقتـدا بگیر

از درگـه جــواد جــواز جــزا  بگیر

او جلـوۀ  همیشه بهــار ولایت است

چـارم علی ز آل رسـول عنایت است

خـورشیـد تابناك سپهر هدایت است

الطاف این امام مبین بی نهایت است

ای تشنه كام لب به لب كوثری بزن

ازچشمۀ كـرامت او سـاغــری بزن

آئینــۀ نجـابت گل هـای نور اوست

مشعل فروز سینۀ سینـای نور اوست

فلك نجـات و گـوهر دریای نور اوست

شمس هدایت همه، معنای نور اوست

این انعكاس نور در آئینــۀ خـداست

معنای نور آیۀ والشمس والضحاست

او را خدای عـزّوُجـل بـرگزیده است

بهر بشـر امـام هُــدا آفـریـده است

وقتی دعای جامعه از او رسیـده است

یعنی زلال وحی از آن گل چكیده است

این كوثر همیشه زلالی كه  جاری است

هرگز خزان ندارد و دائم بهاری است

ایمان شكوفه ایست به گلزار جان او

تقوا نشـانـه ایست ز حُسـن بیـان او

اخـلاص چشمه ایست ز چشم روان او

ایثــار آیتـی ایست  ز درد گــران او

قدرش اگر كه نامتنـاهی است این امام

مجموعۀ صفات الهی است این امام

این است آن امـام كه از نور بـاورش

عطرحیات می دهد انفاس اطهـرش

ظلمت شده اسیر همیشـه به محضـرش

شیـران نشستـه اند همـه در برابرش

در پای آن امـام مبین سـر نهاده اند

سر را به خـاكبـوسی دلبـر نهاده اند

اشكی ز شـوق در قـدم او فشانده ام

خود را به آستـانۀ آن  گل کشانده ام

دل را به راه سامرۀ او نشانده ام

من هرچه خواستم از او ستانده ام

ایـن بـارهم كــرامت او راطلب كنم

بار دگـر بـه درگهش عرض ادب كنم

ای واجب السّــلام نثارت سلام من

شیرین شده ز جـام ولای تو كـام من

نامت همیشه مـوج زنـد در كلام من

تـو بـا خبـر ز حـال منی ای امــام من

چشم«وفائی»است به بخشیدن شما

روز حسـاب دست من و دامـن شما

سيدهاشم وفائي


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/7/29 - 09:02 | 1 2 3 4 5

شعر ولادت امام هادي عليه السلام

دسته بندی : ولادت امام هادي ع,

آن نازنین که وصف جمالش خدا کند

امشب خدا کند که نگاهى به ما کند

آن دلنواز از دل و از جان عزیزتر

باشد که درد جان و دل ما دوا کند

آن بى نیاز از همه غیر خدا، خوش است

ما را گره ز کار فرو بسته وا کند

آن محو ذات خالق و بى اعتنا به خلق

شاید به ما شکسته دلان اعتنا کند

آن چشمه ی دعا که دعا مستجاب از اوست

چون مى‏ شود به حالت ما هم دعا کند

پیوند خورده زندگى ما به مهر او

این رشته را کسی نتواند جدا کند

عالم به خوان رحمت او میهمان ولى

یک تن نشد که حق نمک را ادا کند

خواهد کند ثناى کسى را اگر کسى

بهتر همین که مدحت ابن الرّضا کند

ابن الرّضاى دوّم و چارم ابوالحسن

که امشب جهات را ز رخش با صفا کند

چارم على ز عترت و نور دل جواد

کو چون جواد لطف نماید عطا کند

گویى على به روى محمّد کند نگاه

چون این پسر به روى پدر دیده وا کند

هادى دهم امام، که در روزگار خویش

جابر سریر معدلت مرتضى کند

دیدار او کدورت دل را جلا دهد

اِیماى او حوائج مردم روا کند

باید رضای خاطر او آوَرد به دست

خواهد ز خود هر آنکه خدا را رضا کند

آنکو کند فصیح تکلّم به هر زبان

کى از جواب راز دل ما اِبا کند

کار خدا به امر خدا مى ‏کند بلى

من عاجزم از این که بگویم چها کند

ابنُ السَّبیک چون که ز ابن الرّضا سؤال

از راز بعثت سه تن از انبیاء کند

گیرد جواب خویش و نشیند ز پا و باز

یحیىِ ابنِ اَکثَم از پى او ادّعا کند

او نیز مفتضح ز سؤال و جواب خویش

اقرار بر فضیلت آن مقتدا کند

اى هر چه هست عالم و آدم فداى او

در حفظ دین چو هستى خود را فدا کند

در راه سر بلندى قرآن کند درنگ

بر او هر آنقدر متوکّل جفا کند

از جور و ظلم دشمن و تبعید و حبس و قتل

راضى به هرچه حکمت حق اقتضا کند

با سعى و صبر خویش به گرد حریم دین

هر جا حصار محکمى از نو بنا کند

نور خدا کجا و بساط شراب، آه

خصم سیاه دل ز خدا کى حیا کند

کى آید از ولىّ خدا خواندن سرود

خوانَد ولى چنانکه سرورش عزا کند

او مایه‏ ى حیات جهان است وِ اى دریغ

دشمن وِرا شهید به زهر جفا کند

اى یادگار آل محمّد خدا به ما

لطفى اگر کند ز طفیل شما کند

صاحبدلى کجاست که چون ابن مهزیار

بر دیده، خاک پاى تو را توتیا کند

اى زاده‏ى جواد و بسانِ پدر جواد

مهرت نشد که قهر به سوى گدا کند

افتاده‏ ام به دام بلا یا ابالحسن

غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند

دست گدایى من و دامان تو بلى

جز سوى تو گداى تو رو در کجا کند

من بنده ی ذلیلم و تو خسرو جلیل

چونت ثنا کنم که خدایت ثنا کند

خواهم که بیش مدح تو آرم ولى ز عجز

این طبع نارسا به همین اکتفا کند

باشد که حق بخاطر تو یا ابالحسن

ایمان کاملى به «مؤید» عطا کند

سيدرضا مؤيد


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/7/29 - 09:02 | 1 2 3 4 5

شعر ولادت امام هادي عليه السلام

دسته بندی : ولادت امام هادي ع,

شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی

سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی

هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سردر مشق های سیات یا علی النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم

که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده ای غزل از زبان خدات یا علی النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده اید رب جلی ولی به صفات یا علی النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام میدهمت به شوق لقات یا علی النقی

نبود به بودن تو غمم،بخداکه حر جهنمم

که گرفته ام به ولات برگ برات یا علی النقی

بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم

سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی

محمدبياباني


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/7/29 - 09:02 | 1 2 3 4 5

شعر ولادت امام هادي عليه السلام

دسته بندی : ولادت امام هادي ع,

به نام نامی هادی که هادی دلهاست

یگانه فاتح دلها امام بی همتاست

امام مهر، امام وفا، امام عشق

امام رأفت و رحمت امام خوبیهاست

هدایتش همه جا را به زیر سایه بَرَد

امامتش متعالی، زِعامتش یکتاست

معلّم همه ی انبیاست آقایم

که میوه ی دل و دلدار سیّد بَطحاست

علیّ چارم ما، مرتضای دوّم اوست

دهم امام تشیّع حقیقت عظماست

فرشتگان مقرّب مقیم حجره ی او

قسم به روح مقدّس سلاله ی زهراست

نواده ی حسن مجتباست این آقا

سلیل آل نبی، نور چشم آل عباست

علیّ دیگر آل حسین آمده است

که وارث همه ی روضه های عاشوراست

قنوت حضرت سجّاد روی دستانش

امین باقر علم نبی همین آقاست

صراط صادق آل علی طریقه ی اوست

شبیه موسیِ کاظم به وقت درد و بلاست

ستاره ی سحر است و شکوه باغ جواد

دوباره کوثر قرآن دوباره ابنِ رضاست

دوباره جدّ غریبش ابالحسن آمد

طلیعه ی حسن عسگری از او پیداست

پدر بزرگ امام زمان ما یعنی...

برای مهدی دین چاره ساز مشکل هاست

بِچِش حلاوت ذکرش، بخوان به لب هادی

که نام حضرت هادی عجیب روح افزاست

ز آستینِ هنر پرورش ادب ریزد

حیات طیّبه اش چون هزار دانشگاست

هرآنکه طالب دریای معرفت از اوست

کلاس جامعه اش رهگشای اهل ولاست

به علم خویش بداند زبان حیوانات

خدای قادر مطلق به علم او داناست

بهشت مائده ای از ولای عظمایش

شفیع هرچه ولایتمدار با تقواست

گناه شیعه ببخشد خدا به مقدم او

نوید باب غدیر است و آیة العظماست

خدا به شیعه ی او عزّت و کرامت داد

بیا که آینه ی هیبت خدا اینجاست

به عصمتش قسم از او مقام می گیریم

به هیبتش قسم از قهر او عدو رسواست

بیا به محفل و کشکول سائلی بردار

که عیدی قدمش استغاثه ی دلهاست

نگو شمرده شمرده که حاجتت داند

نگفته با خبر از حاجت و غم دلهاست

عزیز فاطمه و ترک سائلان هرگز!

بریز غم که وجودش مفرّح جانهاست

مگر زیارت کرب و بلا نمی خواهی؟

کلید کار بدست دعای این آقاست

نظام عالم هستی از او درست شود

بیا که پرچم صبح فرج از او برپاست

محمودژوليده


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/7/29 - 09:02 | 1 2 3 4 5

شعر ولادت امام هادي عليه السلام

دسته بندی : ولادت امام هادي ع,

امشب بشیـر از جانب حی تعالی آمده

گوید که یاسینی دگر از صلب طاها آمده

یــا کوثــری از دامــن ام‌ابیهــا آمده

چـارم علـی در مجمع اولاد زهرا آمده

از نسل مصباح الهدی هادی به دنیا آمده

نور هدایت تافته هم در عرب هم در عجم

کهف التقی، بـدرالشرف، نورالهدا، ابن‌الرضا

رخ رحمه للعالمین هیبت علی مرتضی

قرآن از پـا تـا بـه سر توحید از سر تا به پا

هر دیده بر او یک حرم هر دل بر او یک سامرا

هم وجـه ذات کبریـا هـم نجل ختم‌الانبیا

آیینـۀ حسن قـدم بگـذاشت در عالـم قدم

از آیـۀ «اللهُ نور» افکنده گل سیمای او

نام دل‌آرایش علی، قلب محمّد جای او

در چشم عرش کبریـا پیداست جای پای او

دل، حج بجـا آرد ولـی در طوف سامرای او

جود و کرم، بذل و عطا، یک قطره از دریای او

عالم اگر سائل شود در پیش بذل اوست کم

چشم عطا بر درگه و چشم کرم بر دامنش

یعقوب‌هـا بینـا شوند از نفخـۀ پیراهنش

نور الهـی در دلش روح محمّـد در تنش

قرآن، کتـاب منقبت مداح ذات ذوالمنش

شیرین دعای جامعه از منطق شور افکنش

بیـن زیـارات دگـر این جامعـه گشته علم

باغ بهشت من بود صحن و سرای سامره

مرغ دلـم دائـم زنـد پـر در هـوای سامره

تا چهره بگذارم شبی بـر جای‌جای سامره

سعی و صفا و مـروه‌ام باشد صفای سامره

ای کاش یارب میشدم عمری گدای سامره

هرچند دائم خویش را بینم کنار آن حرم

ای آفتاب شهر دل روی جهـان‌آرای تو

ای گشته زیبایی خجل از طلعت زیبای تو

روی خدا را اهل دل دیدند در سیمای تو

نور خـدا می‌تابـد از سرداب سامرای تو

دُر کرامت ریختـه از لعل گوهـرزای تو

در زیر بـارِ منتت پشت فلک گردیـده خم

تو وجـه حـی داوری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

تو احمدی تو حیدری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

تو جسم ایمان را سری یابن‌الجواد ابن‌الرضا

تو روح را بال و پـری یا‌بن‌الجواد ابن‌الرضا

از هرچه گویم برتری یابن‌الجواد ابن‌الرضا

چون می‌نگارم وصف تو در دست می‌لرزد قلم

من عبـد بی‌پا و سـرم اما سر و سرور تویی

ساحل تویی دریا تویی کشتی تویی لنگر تویی

گم‌گشتگان را تا ابد هادی تویی رهبر تویی

علم و کمال و فضل را گردون تویی محور تویی

لب‌تشنگان نـور را ساقی تویی ساغر تویی

باشد که از لطف و عطا جامی کنی بر ما کرم

تو هادی و بـا نور خود ما را هدایت می‌کنی

تو دوستـان خویش را مست ولایت می‌کنی

در گیرودار حشـر، هم از مـا حمایت می‌کنی

بر خصم خود هم بس که آقایی عنایت میکند

برما عنایت نـه! که لطف بی‌نهایت می‌کنی

ای وصف تو خیرالکلام ای لطف تو خیرالنعم

ای داده ذات حق تو را بر خلق عالم برتر

جـد امـام منتظـر! بـاب امـام عسکری!

جوشد ز تیغ مهدی‌ات نور عدالت‌گستری

از ما سراسر تیرگی از تو همه روشنگری

«میثم» کند با مدح تو پیوسته گوهر‌پروری

باشد که جوشد مدح تو از خامۀ او دم‌به‌دم

استادسازگار


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/7/29 - 09:02 | 1 2 3 4 5

شعر ولادت امام هادي عليه السلام

دسته بندی : ولادت امام هادي ع,

امروز پر از سرور و شادی شده ام

مشمول عطایای جوادی شده ام

صد شکر مسیر من به اینجا افتاد

صد شکر که من گدای هادی شده ام

مهدي صفي ياري



برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/7/29 - 09:02 | 1 2 3 4 5

شعر ولادت امام هادي عليه السلام

دسته بندی : ولادت امام هادي ع,

از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام

ای تـا ابـد چـراغ هدایت تو را سـلام

ابن‌الرضــای دوم زهـرا! دهـم امـام!

حـق را تمـام مظهـری و مظهر تمام

فرزنـد نـُه ولی، پدر پاک دو ولی

در چارده جمال ازل چارمین علی

ای گنج بی‌حدود خـدا در خزانه‌ات

بـاغ بهشت، عـکسِ درِ آستـانه‌ات

بار غـم تمامـی امـت بـه شانه‌ات

صحن تو سامرا و دل خلق، خانه‌ات

بیت‌الحرام اهل سجود است کوی تو

روشنگر تمـام وجـود است روی تو

روح مسیـح می‌دمـد از سامـرای تو

کعبه سلام داده به صحن و سرای تو

موسی به رود نیل زده با عصای تو

وحی خداست در نفس جان‌فزای تو

کهف تُقی، حقیقت تقوا، گـل تقی

جان جهان فدای تو یا هادی النقی

تعریف ما و وصف شما هست نابجا

توصیف ما کجا و مقـام شما کجا؟!

از تو همه عنایت و از مـا همـه رجا

حتـی درنـدگان بـه تـو آرنـد التجا

آنچه به وصف قدر و جلالت شنیده‌ایم

در داستـان زینـب کذابـه دیده‌ایـم

حق از تو، در تو، با تو بود در تمام حال

نوریـد نـورِ نـور خداونـد ذوالجــلال

هرکس که در محبت‌تان یافت اتصال

دوزخ بر او حرام و بهشتش بود حلال

در گوش ما ز جامعه تا حشر این نداست

آن کو جدا شود ز شما از خدا جداست

دشمن به حضرتت ستم بی‌حساب کرد

در ظلم خود به آل پیمبر شتاب کرد

یک روز، قبرهای شما را خراب کرد

روزی تو را تعـارف جـام شراب کرد

یک روز ریخت خون دلت را به ساغرت

یـک روز کنـد قبـر تـو را در برابـرت

در مجلس شـراب به دل بود آذرت

دیگر نخورد چوب به لب‌های اطهرت

دیگر سـر بریـده نمی‌دید خواهرت

دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت

دیگر به غصه عترت تو مبتلا نبود

دیگر سـرت میانۀ تشت طلا نبود

هر چنـد زهـر داد بـه عمـر تـو خاتمه

دیـدی جفـا و غصـه و بیـداد از همه

این غم تو را بس است که بی ‌رعب و واهمه

آن بی‌حیـا نمـود جسـارت بـه فاطمه

دشنام او ز نیزه و خنجر شدیدتر

او بـود از یزیـد ستمگـر یزیدتر

من کیستم؟ گـدای گدای گدای تو

خاک قـدوم زائر صحن و سرای تو

دارم امیـد تذکــرۀ سـامــرای تـو

سوزی بده که اشک بریزم برای تو

بر خاک آستان شما سر نهاده‌ام

دست مرا بگیر که از پا فتاده‌ام

استادسازگار


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/7/29 - 09:02 | 1 2 3 4 5

شعر ميلاد امام جوادالائمه ع

دسته بندی : ولادت امام هادي ع, ولادت امام جواد الائمه ع,


السلام ای امیر مُلک قضا   

السلام علیک یابن رضا

السلام ای نماد سرّ الله   

السلام ای رُخت ضیاء الله

ای به معشوق آیة العظمی

وی به مخلوق حجة الکبری

ای مبارک ترین ولیِّ خدا

وی تبارک ترین وصیِّ خدا

ای امام محمدی رفتار

وی تو تکرار حیدر کرار

من به کویت پناه آوردم

التماسِ نگاه آوردم

ای همه اعتقادِ فطرت من

وی همه اعتماد نیّت من

شیعه را نَیِّرُ الفؤادی تو

کوثر دومین، جوادی تو

تو خطا بخش و ما خطا کاریم

سربلندیم تا تو را داریم

اُمّتَت ذَنبُه علی ذَنبِه

"و صبرتَ عَلَی الاذی جنبه"1

تو جواد بن مرتضا هستی

یکی یکدانۀ رضا هستی

اَلرّضی و الزّکی، ابا جعفر

التقی و الوفی بَنِ الحیدر

امتداد عناصر الابرار

یادگار دعائم الاخیار

اشهدُ انّکَ ولیُ الله

الامام عَلی عیالُ الله

بَدرِ طالع، ضیاء ماه منیر

نورِ ساطع، به آستان کبیر

این تویی نور مشرق و مغرب

حَبّذا طیّبٌ مِنَ الطّیب

رکن ایمان و معنی قرآن

عَلَم دین، حقیقت عرفان

حضرت واجب الاطاعه تویی

به خدا خالص العباده تویی

 "عَجِزَ الواصِفون عن صِفَتِک"

"ما عرفناک حقَ معرفتک"

اشهد اَنَک اَقَمتَ صَلوه

اشهد انّک اتَیتَ زکوه

ای خدا را ولی به هر دو جهان

نَهیت از منکر آشکار و نهان

همه عمرت مجاهدت کردی

حقِ دین را به جای آوردی

مِثل ابنُ الرضا به داور کیست؟

چون جواد الائمه کوثر کیست؟

چه بیان تبارکی داری!

چه لبان مبارکی داری!

چون تلاوت کنی کتاب رسول

پرده برداری از حجابِ عقول

ای دَمَت سوره های قرآنی

نَفَست آیه های رحمانی

در عبادات مثل زهرایی

در مناجات عِدلِ مولایی

در شجاعت به مصطفی بُردی

در اطاعت به مرتضی بُردی

هر زمان که به کف عَلَم گیری

چون علی در حماسه ها شیری

صبر و حلم تو نقل هر دهن است

جود و احسان تو چنان حسن است

خطبه چون بهر خلق می خوانی

مثل جدّت حسین می مانی

ای بنازم تو را اباالهادی

بِینِ سجّاده عین سجادی

در علوم ای مُطهّر و طاهر

تو شکافنده ای چنان باقر

کعبه ای زمزمی صفایی تو

صادقی کاظمی رضایی تو

عَلَم علمی اَت عجب والاست

پرچمت یابن فاطمه! بالاست

ای عجب از مناظرات شما!

اسوۀ ما مبارزات شما !

حکمت از سیرۀ تو ریزان است

سنّت تو به شیعه میزان است

از ولادت کریم و بخشنده

تا شهادت به جُود، زیبنده

این تو هستی که سروری دانی

شیوۀ ذرّه پروری دانی

من ز تو دیدۀ کَرم دارم

مِیلِ مهمانیِ حرم دارم

خِیرِ ما دست تُست می دانم

شیعه پا بستِ تست می دانم

خیرخواه همه تویی آقا!

یوسف فاطمه تویی آقا!

همنشین با شما که می گردم...

از تو گیرد شفا همه دردم

تا که با تو قرابتی دارم

چه صفا و اُخوّتی دارم

با تو اعمال بندگان زیباست

با تو رفتار شیعیان شیواست

با تو صبحی سپید می جویم

وز نگاهت امید می جویم

سعی دارم تو را به رفتارم

بازیابم، به صدق گفتارم

افتخار تو بندگیِ خداست

زندگیِ تو زندگیِ خداست

ای به قربان قدّ رعنایت

قَسَمت می دهم به بابایت

شیعه را جان مادرت دریاب

رهبرم را به کشورت دریاب

ای ز نورت بصیرتم روشن!

فتنه و انحراف را دشمن!

باز دست دعا شبی بردار

از میان مکر سامری بردار

از تو موسی به آن یَدِ بیضاست

وز تو فرعون غرق در دریاست

چاره ای بهر سحر و جادو کن

دست کفر و نفاق را رو کن

روز روز بصیرت افزایی ست

با فرج کربلا تماشایی ست

تو دعا کن که یار باز آید

صبح فجر و فرج فراز آید

××× 

1-در برابر گناه و آزار و اذیت امّتت صبر کردي


استادمحمودژوليده


برچسب‌ها : ,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/2/30 - 21:43 | 1 2 3 4 5

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

موضوعات

درباره ما

آمار وبلاگ

کد های کاربر